پرونده 8 هزار صفحهای قاتل سریالی زنان کرج از 4سال قبل گشوده شد. امید که متهم اصلی این پرونده است، اواخر سال 85 در لنگرود و آستانه اشرفیه 2 زن را به انگیزه سرقت طلاهایشان به کام مرگ کشاند و بعد از ازدواجش با یک دختر 16 ساله به نام مریم برای ادامه زندگی به شهرستان کرج آمد.
اواخر سال 86 بود که او آدمکشیهای خود را اینبار در کرج از سر گرفت. مرد جوان طعمههای خود را از بین زنانی انتخاب میکرد که کنار خیابان منتظر تاکسی بودند. او که در نقش مسافرکش ظاهر میشد، طعمههای خود را سوار خودرو میکرد و بعد از انتقال آنها به خانهاش یا محلهای خلوت، آنها را مورد آزار و اذیت قرار میداد. سپس این افراد را به قتل میرساند و بعد از سرقت طلاها و لوازم همراهشان، اجسادشان را حوالی بزرگراههای کرج رها میکرد.
این تبهکار مخوف، جنایتهایش را بسیار هوشمندانه انجام میداد و هیچ سرنخی از خود به جا نمیگذاشت. با این حال، تشابه شیوه قتلها و آثار بهجامانده از عامل جنایت در محل کشف اجساد، کارآگاهان اداره آگاهی کرج را متوجه سریالی بودن قتلها کرد.
جنایتهای امید و تحقیقات پلیسی برای دستگیری او ادامه داشت تا اینکه جسد هشتمین قربانی نیز در اطراف کرج پیدا شد. آنچه پلیس در جریان بررسی محلهای کشف اجساد به دست آورده بود، حکایت از این داشت که متهم از یک خودروی پیکان برای سوارکردن قربانیانش استفاده میکند.
به این ترتیب گشتهای نامحسوس در محدوده جرم به راه افتاد و ماموران تماسهایی را که قبل از قتل با مقتولان گرفته شده بود، کنترل کردند. سرانجام مشخص شد چند نفر از مقتولان پیش از جنایت با یک شماره خاص تماس گرفتهاند. صاحب آن شماره تلفن شناسایی شد و او کسی نبود جز امید؛ یعنی همان قاتل سریالی.
عملیات ضربتی پلیس برای دستگیری مرد جنایتکار آغاز و خانه او شناسایی شد اما این مرد که فهمیده بود پلیس در تعقیب اوست، به محل دیگری نقل مکان کرده بود. شناسایی مخفیگاه تازه جنایتکار سریالی کار سادهای نبود اما ماموران توانستند با تحقیق از مرد صاحبخانه و تمامی همسایهها، این مرد را در یکی از شهرهای شمالی کشور ردگیری کنند.
محلی که قاتل سریالی در آنجا مخفی شده بود، یک ویلای ساحلی بود که وی در آنجا کار هم میکرد. با این اطلاعات ماموران راهی شمال کشور شدند و بعد از محاصره مخفیگاه امید، او را در یک عملیات ضربتی دستگیر کردند.
متهم بعد از چندین جلسه بازجویی به 8 فقره قتل در کرج و 2 جنایت در شمال کشور اعتراف کرد. او در نخستین بازجوییها به ماموران گفت: اصلا فکر نمیکردم دستگیر شوم. من خودم را زرنگتر از پلیس میدانستم.
با اعترافات امید و بازسازی صحنه جرم، پرونده او به دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد و این مرد جوان و همسرش که اتهام معاونت در قتلها را داشت، آذرماه پارسال در شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شدند.
در این جلسه اتهام 10فقره قتل عمدی، سرقت اموال قربانیان و مخفی کردن ادله جرم به امید و اتهام معاونت در قتل عمدی 6 نفر و معاونت در 6 فقره سرقت و مخفی کردن ادله جرم از جمله کیف و کفش و معاونت در فروش طلاهای قربانیان به همسر او تفهیم شد.
مرد جنایتکار وقتی در جایگاه دفاع قرار گرفت، اتهامات خود را قبول کرد اما مدعی شد: من قصد کشتن آنها را نداشتم. زمانی که آنها را میکشتم در حال خودم نبودم و نمیدانستم چه کار میکنم.
بعد از دفاعیات امید، همسر او به دفاع از خودش پرداخت و مدعی شد که از ماجرای قتلهایی که شوهرش انجام میداده، خبر نداشته است. او مدعی شد که امید مجبورش میکرده که طلاها و لوازم مسروقه را بهفروش برساند و هیچوقت از اینکه صاحبان این اموال توسط او به قتل رسیدهاند، خبر نداشته است.
بعد از اظهارات متهمان و ختم جلسه محاکمه، قضات دادگاه وارد شور شدند و با اکثریت آرا، امید را به 10 بار قصاص، یک بار اعدام، 3سال زندان و 74 ضربه شلاق محکوم کردند. همسر وی نیز به 7 سال زندان و 74 ضربه شلاق محکوم شد که با تأیید این حکم در شعبه 27 دیوانعالی کشور، شمارش معکوس برای اعدام این مرد جنایتکار شروع شده است.